- فرو کوفتن
- کسی را بر زمین زدن، میخ یا چیز دیگر را کوبیدن و بر زمین فرو کردن، کوس و دهل را نواختن و به صدا درآوردن
معنی فرو کوفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرو کوفتن
- بر زمین فرو کردن: میخ هر کجا فرو کوبند ثابت و استوار ماند، زدن کوبیدن: کوس فرو کوفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنزل دادن
احاطه کردن، محاصره کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، در میان گرفتن، اشغال کردن، تصرف کردن
در دست گرفتن بدست گرفتن، تصرف کردن، پایین آوردن، توقیف کردن بازداشتن
طی طریق کردن
خاموش کردن آتش یا چراغ
فروشدن، پایین رفتن، درون چیزی رفتن
خاموش کردن (آتش و چراغ) اطفا
بزیر رفتن پایین رفتن، غوطه ور شدن، نفوذ کردن داخل شدن
Indulge
se entregar, amolgar
потворствовать , вмятина
sich hingeben, eindrücken
oddać się, wgniecenie
впадати в розкіш , вмятина
consentir, abollar
se livrer, enfoncer
indulgere, ammaccare
zich overgeven, deuken
लिप्त होना , धक्के से नुकसान पहुँचाना
memanjakan, penyok
افار , دفع
빠지다 , 움푹 들어가다
לפנק , שקע
沉溺 , 凹陷
甘やかす , へこませる
şımartmak, çökertmek
kujitosa, kupinda
หลงระเริง , บุ๋ม
বিলাসিতা করা , গর্ত করা
عیش کرنا , گڈمڈ ہونا
طبل نواختن طبل زدن